دلتنگـــــــــی های آدمی را ،
باد ترانـــــــه ای می خواند ...
رویـــــــــاهـایش را ،
آسمان پرستـــــــاره نادیده می گیرد ...
و هر دانـــــه برفی
به اشکـــــی نریخته می ماند
سکـــــوت ،
سرشـــار از ناگفتــــــه هاست
از حرکات نا کرده ،
اعتراف به عشـــــق های نهـــــان
و شگفتــــــی های بر زبان نیامده
در این سکـــوت
حقیقت ما نهفتــــــه است
حقیقت تـــــــو ...
و من ...